- گیسوی سفید(سو یِ سَ /سِ)
گیس سفید. موی سپید:
تا بسوزم به نهان خانه وصلت هر شب
چرب چون شمع کنم پیش تو گیسوی سفید.
علی خراسانی (از بهار عجم)
تا بسوزم به نهان خانه وصلت هر شب
چرب چون شمع کنم پیش تو گیسوی سفید.
علی خراسانی (از بهار عجم)
